Thursday, June 15, 2006

ماه نهم ...پدیده ها

این ویزای مامان من هم برای خودش ماجرایی شده ، از بدو بدوی خودش توی گرمای تابستون وخستگی گرفته تا حالگیری ما که اینجا هرروز منتظر یه چیز تازه ایم ، نمی دونم چرا اینقدر کارها توی ایران کند پیش میره ، خودم هم برای آزاد کردن مدرکم از وزارت علوم ،اونقدربدو بدو کردم که دعا کردم دیگه گذرم به هیچ نوع اداره ای نیفته ولی مگه می شه ، اینجا هم بوروکراسی اداری برای خودش ، معضلیه ولی قانونمندیش وهمینطور اطلاع رسانی کاملش، تکلیفتو مشخص می کنه که کارت بالاخره انجام می شه یا نه ، خلاصه از این سفارت و وزارت و ... خیری نرسیدکه شرهم رسید
من ونی نی وشوهر ، دل تودلمون نیست ، چشم به راه موندیم که ببینیم بالاخره چی می شه،
دیروز با رسیدن بسته کتابهای سفارشیم برای نی نی و همینطور تماس تلفنی یکی از دوستام از ایران ، یه کم روحیه ام عوض شد ویه کم ذهنمو مشغول کرد ، همین دیروز هم به سرم زد شیرینی درست کنم ، رضا تقریبا داشت شاخ در می اورد، با این همه ضد حال و از اونور هم وضعیت فیزیکی خودم ، طفلک حق داشت ولی دیدم باید یه کاری که دوستش دارم انجام بدم وگرنه حسابی کلافه می شدم،
دوران بارداریم یه کم برام عجیب و در عین حال پر هیجان بود هم از نوع مثبتش هم از نوع منفی ش ، فکر کنم آخرین هیجانش هم خونه عوض کردن ، اون هم دقیقا در تاریخ زایمانم باشه!! که در نوع خودش ، می تونه به عنوان پدیده ای برای پایان بارداری به حساب بیاد،

1 comment:

Anonymous said...

نگران نباش آرزو جان. سفارت فرانسه همیشه همینجوره . من وقتی می خواستم بیام باید با ویزای ازدواج می آمدم. بلیطم که فردریک گرفته بود تائید نکرده بودم. همه کارهام روی زمین بود وقت دادن پاسخ ویزام را روز قبل پرواز گذاشته بودند.جواب هم که هیچ آخرش نصفه وسائلم جا ماند از هیشکی درست و حسابی خداحافظی نکردم و یک عالمه دردسر دیگه. حتماً کار مامان درست میشه و میان کنارت. مواظب خودت باش. بیزو .