
من ونی نی وشوهر ، دل تودلمون نیست ، چشم به راه موندیم که ببینیم بالاخره چی می شه،
دیروز با رسیدن بسته کتابهای سفارشیم برای نی نی و همینطور تماس تلفنی یکی از دوستام از ایران ، یه کم روحیه ام عوض شد ویه کم ذهنمو مشغول کرد ، همین دیروز هم به سرم زد شیرینی درست کنم ، رضا تقریبا داشت شاخ در می اورد، با این همه ضد حال و از اونور هم وضعیت فیزیکی خودم ، طفلک حق داشت ولی دیدم باید یه کاری که دوستش دارم انجام بدم وگرنه حسابی کلافه می شدم،
دوران بارداریم یه کم برام عجیب و در عین حال پر هیجان بود هم از نوع مثبتش هم از نوع منفی ش ، فکر کنم آخرین هیجانش هم خونه عوض کردن ، اون هم دقیقا در تاریخ زایمانم باشه!! که در نوع خودش ، می تونه به عنوان پدیده ای برای پایان بارداری به حساب بیاد،
دیروز با رسیدن بسته کتابهای سفارشیم برای نی نی و همینطور تماس تلفنی یکی از دوستام از ایران ، یه کم روحیه ام عوض شد ویه کم ذهنمو مشغول کرد ، همین دیروز هم به سرم زد شیرینی درست کنم ، رضا تقریبا داشت شاخ در می اورد، با این همه ضد حال و از اونور هم وضعیت فیزیکی خودم ، طفلک حق داشت ولی دیدم باید یه کاری که دوستش دارم انجام بدم وگرنه حسابی کلافه می شدم،
دوران بارداریم یه کم برام عجیب و در عین حال پر هیجان بود هم از نوع مثبتش هم از نوع منفی ش ، فکر کنم آخرین هیجانش هم خونه عوض کردن ، اون هم دقیقا در تاریخ زایمانم باشه!! که در نوع خودش ، می تونه به عنوان پدیده ای برای پایان بارداری به حساب بیاد،
1 comment:
نگران نباش آرزو جان. سفارت فرانسه همیشه همینجوره . من وقتی می خواستم بیام باید با ویزای ازدواج می آمدم. بلیطم که فردریک گرفته بود تائید نکرده بودم. همه کارهام روی زمین بود وقت دادن پاسخ ویزام را روز قبل پرواز گذاشته بودند.جواب هم که هیچ آخرش نصفه وسائلم جا ماند از هیشکی درست و حسابی خداحافظی نکردم و یک عالمه دردسر دیگه. حتماً کار مامان درست میشه و میان کنارت. مواظب خودت باش. بیزو .
Post a Comment