دیروز در یک تماس تلفنی با یکی از اقوام که مدتیه منو ندیده و همچنان معتقده من ترکه ای و باریک ومثلا خوش اندامم ، رگ غیرت زد بالا و از امروز قرار شد یه حالی به این چربیهای اضافه برمازاد بدنم بدم ، وقتی داشتم با خوش بینی تمام عمل محترم دراز ونشست را روی یه تشک فنری ! انجام می دادم و به عدد چهل که همیشه در دوران نوجوانی به رد کردنش مشهور بودم ، فکر می کردم ، ماهیچه ها یه ترق توروقی کرد و سرم گیلی ویلی رفت و ......چشمام سیاهی و ... فهمیدم نه ، این کاره نیستم ،
خلاصه باید یه نسخه جدید برای خودم بپیچم ، البته به جز قرص ودارو و درمانهای چاقی ،
دوچرخه مهربانِ همیشه در خدمت این خانواده ورزشکار، هم چند وقتی ست که در انباری خاک می خوره تا همسر جان همت کنه ودستی بر سروروش بکشه و من عمل رکاب زدن را شروع کنم
نمی دونم این پدیده خاص دفرمه شدن بدن خانمها چه صیغه ایه که حالا حالاها درست بشو نیست ، طفلک این مادام دکتر من با اونهمه حس انساندوستیش ،حق داشت از اضافه وزنم در دوران بارداری شاکی بشه ،
خلاصه باید یه نسخه جدید برای خودم بپیچم ، البته به جز قرص ودارو و درمانهای چاقی ،
دوچرخه مهربانِ همیشه در خدمت این خانواده ورزشکار، هم چند وقتی ست که در انباری خاک می خوره تا همسر جان همت کنه ودستی بر سروروش بکشه و من عمل رکاب زدن را شروع کنم
نمی دونم این پدیده خاص دفرمه شدن بدن خانمها چه صیغه ایه که حالا حالاها درست بشو نیست ، طفلک این مادام دکتر من با اونهمه حس انساندوستیش ،حق داشت از اضافه وزنم در دوران بارداری شاکی بشه ،