Monday, February 25, 2008

از ایران تا ورکور

آجیل شیرین تواضع ، نون سنگک، سوهان عسلی،دانمارکی ، شیرینی فابریک یزدی ، خرما زاهدی ، چایی دوغزال ،برگه زردآلو هلوی خونگی ، پسته بوداده مشتی، پیاز داغ سحر،ترشی مامان پز، سبزی کوکویی تازه ، نبات خوشه ای ، دو کتاب عکس ، گردنبند اشکی نقره فیروزه ،همه توی یه چمدون کوچیک قرمز ، سوغات ایران ، بوی ایران ، بوی شب عید ...همه اینابرای یک عدد دلتنگ وطن
---
و اما یه یکشنبه برفی خانوادگی توی کوههای «ورکور»، بهمراه ژرمن و دوستش به صرف مرغ و بلوط پخته ، پنیر سسناژ و تارت سیب آرزو پخت ودر نهایت بسنده کردن به دیدن پیست و برف مصنوعی و قیافه های بعضا سوخته اسکی بازهاکه لباسهای رنگارنگشون توی آفتاب و هوای نسبتا گرم ، فضای متضادی از برف و یخبندون ساخته بود ، همه اینا تونست بخشی از دلتنگیمو برای برف و سرما کم کنه *

*قابل درک برای کسانی که امسال زمستون اینجا را تجربه نکردند