Sunday, February 03, 2008

ارشیا-۲۰

بچگیهامو ، هنوز هم در صورت کوچولو و شیطونت جستجو میکنم اونوقتا که انرژی فوق العاده داری ، هیجانت به زندگی رنگ میده حتی موقعی که ظرف غذاتو روی کف زمین وارونه کردی و با دستات مثل قلم مو ، همه رو پخش و پلا، کاش بدونی که چقدر عاشق کارای جدیدتم: زیگزاگ رفتنات و به همه جا سرکشیدنات ، «لوو» گفتنات که به معنی آب خواستنه ، «دُ دُ»گفتنات که یعنی برم بخوابم ، «دودو»گفتنات و بغل کردن عروسکای مخملیت ، با انگشت اشاره ت ادای «هیس»درآوردنت که تقلیدی از کار سیلوی ،مربیته ، خجالتی شدنات که نشون میده جای دوری نرفتی ، دنبال کفشات رفتن و تشخیصشون میون کفش بقیه بچه ها ، پوست کلفتیات نسبت به همه تذکر و هشدارها ، سطل اسباب بازیها را وارونه کردن ، سر ساعت ۹ رفتن پشت در خونه و «باپا»گفتنت ، خودت رو به کوچه علی چپ زدن موقع نگاههای تند و تیز من و بابات ، «لی لی »گفتنای غلیظت که طیف وسیعی از معانی رو داره، «هووف»گفتنت وقتی به چیز داغی دست میزنی ، شنگول شدنت وقتی ترانه «فرر ژاک» رو برات میخونم ،«اٌر وار »گفتنت که یعنی خداحافظ ، «نه » گفتن جدی و پرازتاکیدت با یه سلام نظامی چاشنیش ،رقصیدن یه پایی با آهنگ تیتراژ «لّ پلوبل لّ وی » ، «هاه هاه» گفتن ممتد و جدیت که یعنی اونو میخوام ...، می دونم اینا همه یه بخش کوچولویی از دوران زندگیته ولی اگه می دونستی لذت دوباره بچه بودن و بچه شدن را بهمون منتقل میکنی و همینطور احساس غرور بعدشو ، هیچوقت نمی خواستی بزرگ و سبیل کلفت بشی.

ا