Saturday, December 08, 2007

قانون ننوشته

وقتی میخوای وارد یه کشور دیگه به قصد اقامت کوتاه مدت یا بلند مدت بشی ، منطقی ترین کار اینه که اطلاعاتی از شرایطش بدست بیاری ، ولی چون این اطلاعات از فیلتر های جامعه و تلویزیون ما و تصورات و نگاههای بعضا افراطی واز اون طرف هم پیش پا افتاده بطور خاص نسبت به غرب میگذره ،معمولا پیش بینی ها غلط و غیر واقعی با مثبت و منفی شدید ، از آب در میاد، درمورد خودمون می تونم بگم ، چون از قبل از ورود به اینجا به برکت شبکه های ماهواره یا اطرافیانی که تجربه زندگی را به صورت ملموس در اینجا داشتند،با ذهنیتی تا حدودی آشنا اومدیم ، بعد از سه سال این نگاه ، شاید در مواردی اصلاح شده ولی تفاوت اساسی ای نکرده و و از اون طرف هم انتظاراتمون از محیط همونقدر باقی مونده یا بهتره بگم با فرض اینکه همه چی ایده آل نمی تونه باشه ، انتظاراتمون را در حد معقول و قابل اجرا نگه داشتیم ، ولی توی همین مدت ، شاهد زندگی و تجربیات کسایی بودیم که یا خیلی خوشبینانه پا به این خاک گذاشتن و بعد از مدتی به خاطر براورده نشدن توقعات ناشی از ذهنیت گذشته ، کاملا خودشون را سرخورده و تجربه زندگیشون توی این مدت را غیر مفید می دونستن و در مقابلش هم افراد کاملا بدبینی که با برآورد شرایط و تجربه زندگی واقعی توی محیط ، نگاهشون به زندگی در غرب تعدیل شد .البته در این که خیلی وقتا آدما هزینه نادانسته ها و به طبعش انتظارات غیر واقعیشون را میدن شکی نیست ولی این دلیلی بر متوقف شدن نیست وبه مرور زمان با تسلط بر شرایط ، نگاه از پیش شکل گرفته ،اصلاح میشه به شرط اینکه واقع بینانه با محیط برخوردبشه .
در کشوری مثل فرانسه که مهد دموکراسی و حمایت از همه گروههای اجتماعیه ، یه خارجی برای اقامت میتونه به اندازه یه شهروند فرانسوی از امکانات اجتماعی استفاده کنه ،این یعنی یه حق کاملا قانونی و قابل پیگیری ، ولی همین خارجی وقتی توی یه لیست برای در نوبت قرار گرفتن و بررسی شرایطش، در کنار یه فرانسوی قرار میگیره ، یه لحظه باید به خودش این نهیب رو بزنه که قانون و کتاب که برای من کلی حق و حقوق تعیین کرده ، درست ولی چرا باید انتظار داشته باشم که به خاطر شرایطی که شاید برای خودم قابل توجیهن ،همیشه در اولویت قرار بگیرم و دولت برای منی که ممکنه به روز باشم و یه روز نباشم ، از جیبش یا همون مالیاتهایی که میگیره ،سرمایه گذاری کنه و از اونطرف هم دائم انگ «راسیزم» به اون ببندم و حق و حقوقم را طلب کنم و به خاطر انتظارات غیر واقعی ، شرایطم را تحمیل کنم و از اون طرف هم از اینکه مالیاتی ناچیز به خاطر برخورداری از یه سری خدمات ،بهم تعلق بگیره ، شاکی باشم
یا این موضوع تفاوت نگاه به ملیتهای مختلف یا تبعیض نژادی که که اکثرا و از جمله خود ما باهاش روبرو میشیم ،برای خیلیها عذاب دهنده ست ، ولی من معتقدم همه آدما اعم از شرقی و غربی ، درونا یه راسیستند یعنی تا وقتی از خصوصیات کسی اعم از شکل و قیافه و اخلاق،حتی نژاد و ... خوششون نیاد ، دلیلی برای تماس و رابطه نمی بینند یعنی در واقع نقطه مشترکی وجود نداره و این موضوع تا زمانی که بحث انسانیت و ضایع شدن حقوق انسانی پیش نیاد ، اصلا از نظر من نباید اونقدر چشمگیر و عذاب دهنده باشه تا اون حد که احساس سرخوردگی اجتماعی به کسی بده یا در مقام واکنش و اثبات خودش دربیاد
خلاصه وارد جزییات نمیشم بحث خیلی زیاد و بعضا پیچیده و ظریف میشه، ولی اقامت توی یه کشور دیگه، مثل قضیه مهمون و میزبان می مونه که هر دو انتظار رعایت شرایط را از طرفین دارند و صرفا احترام به آداب نوشته شده در باب مهمانداری و مهمان نوازی ، شرط دوام این ارتباط نیست ،در قوانین نانوشته ، هم باید کمی تامل کرد