Monday, December 24, 2007

نوئل

نوئل رو دوست دارم برای ارشیا ، برای همه بچه های هم سن و سالش
هرچند رسم نیاکان من نباشه
امید قشنگترین درسیه که میشه از این شب سرد و خاموش زمستونی گرفت
حتی با آرزوی خیالیش ، یه خواب و رویای دوست داشتنی
همون چیزی که توی دنیای واقعی به کل فراموش شدن
هنوزم می تونم مثل یه بچه ، دنیای زنده بچگی رو با کودک هیجده ماهه ام حس کنم
یه دنیای پر از رنگ ، پر از حبابهای براق که توی برق چشماش ، سو سو می زنند
باهمون ریسه های ته دل ، ریز و کوچولو ، همون ذوق و طراوت کودکانه
خندان و پر امید
انتظار پاپا نوئل پیری که این روزا به زحمت راهشو پیدا میکنه
شوق دیدن لباس و کلاه قرمزش
سورتمه و گوزنهای قطبیش
و لذتی که میشه از باز کردن یه کادو افتاده از آسمون برد


"Je regarde à travers les carreaux
La neige tomber sur les vieux pavés
Et je pense à tous les p'tits enfants
Qui attendent le père Noël

Noël, Noël, les souliers sont dans la cheminée
Noël, Noël, c’est la nuit du père Noël
Noël, Noël, les souliers sont dans la cheminée
Noël, Noël, c’est la nuit du père Noël

Minuit sonne et j’entends les grelots
Des vieux renn’ et du joli traineau
J’imagine tous les petits enfants
Qui découvrent leurs cadeaux

Je regarde à travers les carreaux
La neige tomber sur les vieux pavés
Et je pense à tous les p'tits enfants
Qui n’ont pas eu de cadeaux "

Armand Pariente et Michel Bailly