من در ارتباط برقرار کردن با ادما ، کلا خوش بینم ، برای همین در اولین برخوردها بهشون اعتماد میکنم حتی شاید حرفای شخصیم رو هم بهشون بزنم ، هرچند که تجربیات بعضا نا موفق آدم رو با احتیاط میکنه ولی به دادن فرصت به هرکسی تا جایی که بفهمه و ازش درست استفاده کنه ،معتقدم ،
چند وقت پیش با یه دختر چینی از یه دانشگاه توی یه شهر دیگه اشنا شدم و توی موقعیتی قرار گرفتیم که می تونستیم تبادل اطلاعات کنیم، هرچند که یه کلمه هم فرانسه نمی تونست حرف بزنه و انگلیسیش هم قابل فهم نبود ولی میتونست بنویسه، بعد از یه چند بار رد و بدل ایمیل ، که بیشتر از طرف من داشت تحمل میشد ، نگاه بالا به پایینش کلی زد توی ذوقم ، منم یه جواب براش نوشتم وبدون رودروایستی عذر ادامه ارتباطو باهاش ، را خواستم
توی فضای حرفه ای اصلا نباید از چیزی جا خورد ، باید محکم بود ، از انتقاد نترسید و به استقبالش رفت ، حتی من به ریسک هم خیلی اعتقاد دارم ، بارها پیش اومده که پیشنهادی بهم شده و مردد موندم که پیامدای منفیش چیه ولی حالت بد بینانه اش اینه که بپذیری ، فوقش از پسش برنمی ای و خودتو برای کار بعدی محک میزنی ، خوش بینانه اش هم میتونه تجربه ات رو زیاد کنه
یه روز میای یکی بهت جواب سلام میده یکی نمیده ، یه روز پر از هیجان و چیز تازه برای یادگرفتنه ، یه روز هم از سر تا تهش ، هیچ خاصیتی نداره ، یه روز استادت خوشحاله وبهت انرژی میده، یه روز خسته ست ، یه روز خودت حوصله ادما رو نداری ، یه روز یکی میاد و کلی ازت تعریف میکنه ، یه روز دیگه ، یکی پابرهنه میاد توی ذوقت ، ، خلاصه انتظار همه جور چیزی رو باید داشت
ولی یه مورد واقعا بارز ، توی رفتارها اینه که کسی به کسی کار نداره ،هیچوقت نگاه سنگینی رو که از سرکنجکاوی باشه ، روت احساس نمی کنی و این یعنی رعایت حریم شخصی
یه احساس پاییزانه : پاییز زده شدم ، حال وهوای ملس پاییز و اون رنگای گرمش انگار توی رگام جاری شده ، دوست دارم تارموهامو بدست نسیم خنکش بسپارم و خش خش برگاشو عین یه بچه مدرسه ای زیر پاهام لمس کنم ، چشم بدوزم به آسمون بی رنگی که پر از پرنده مهاجر شده، دامن چین چین و چکمه ساق کوتاه بپوشم ، اونقدر زیر بارونش راه برم تا خیس خیس بشم ، دوباره شعر بخونم و عاشق بشم
توی فضای حرفه ای اصلا نباید از چیزی جا خورد ، باید محکم بود ، از انتقاد نترسید و به استقبالش رفت ، حتی من به ریسک هم خیلی اعتقاد دارم ، بارها پیش اومده که پیشنهادی بهم شده و مردد موندم که پیامدای منفیش چیه ولی حالت بد بینانه اش اینه که بپذیری ، فوقش از پسش برنمی ای و خودتو برای کار بعدی محک میزنی ، خوش بینانه اش هم میتونه تجربه ات رو زیاد کنه
یه روز میای یکی بهت جواب سلام میده یکی نمیده ، یه روز پر از هیجان و چیز تازه برای یادگرفتنه ، یه روز هم از سر تا تهش ، هیچ خاصیتی نداره ، یه روز استادت خوشحاله وبهت انرژی میده، یه روز خسته ست ، یه روز خودت حوصله ادما رو نداری ، یه روز یکی میاد و کلی ازت تعریف میکنه ، یه روز دیگه ، یکی پابرهنه میاد توی ذوقت ، ، خلاصه انتظار همه جور چیزی رو باید داشت
ولی یه مورد واقعا بارز ، توی رفتارها اینه که کسی به کسی کار نداره ،هیچوقت نگاه سنگینی رو که از سرکنجکاوی باشه ، روت احساس نمی کنی و این یعنی رعایت حریم شخصی
یه احساس پاییزانه : پاییز زده شدم ، حال وهوای ملس پاییز و اون رنگای گرمش انگار توی رگام جاری شده ، دوست دارم تارموهامو بدست نسیم خنکش بسپارم و خش خش برگاشو عین یه بچه مدرسه ای زیر پاهام لمس کنم ، چشم بدوزم به آسمون بی رنگی که پر از پرنده مهاجر شده، دامن چین چین و چکمه ساق کوتاه بپوشم ، اونقدر زیر بارونش راه برم تا خیس خیس بشم ، دوباره شعر بخونم و عاشق بشم