Saturday, January 20, 2007

یکی به جمع جّوّندگان دنیا اضافه شد


، بعد از چند روز بی قراری شبانه، امروز موقع خوردن پوره کدو، البته با اصرار و التماس یه صدای کوچولویی شنیدم ، صدای متفاوت قاشق و ... یه جوونه کوچولوی سفید پایین سمت چپ که بین رنگ سبز غذا ، خودشو نشون می داد ، بعد هم صدای خوشحالی من .... وبعد چشمهای بهت زده ارشیای بی خبر از ماجرا ... ولی انگار بعدش با هیجان و دست وپازدنش فهمید ماجرا از چه قراره ، البته حیف که بابایی نبود ...
این هم یه عکس ارشیا موقعی که خودشم از این اتفاق شنگولی می کرد ولی دندونکش پشت لبش قایم شده
پسرم دیگه داره اون روز که بابات دلش می خواست با هم چلو کباب کوبیده بخورید (حالا کو چلو کباب اونم کوبیده) نزدیک می شه! و می تونی لذت جویدن و خوردن را احساس کنی ، امیدوارم از این مرواریدهای کوچولو به خوبی مراقبت کنی و لبخندت با اونا همیشه زیبا و دوست داشتنی تر باشه ،
نمی دونم شاید چیز بزرگی برای نوشتن نبود ولی تحولات بچه واقعا شیرینه و تاثیرشون در لحظه عمیق و به یاد موندنی

No comments: