Wednesday, October 10, 2007

درس

از آدمای اطراف چه درسهای قشنگی میشه گرفت ، واقعا بعضی وقتها به روحیه بزرگشون تبریک باید گفت ، یکی هم این استاد دانشگاه ست که چند وقت پیش که جلسه دفاع یکی از دانشجوهای دکترای ایرانی بود و از قضا رابطه دوستانه اش با همین استاد ایرانی که توی یه دانشکده بودند، شکرآب شده بود و این دانشجو مدتها تلاش میکرد شخصیت استاد را توی موقعیتهای مختلف ، خدشه دار کنه ، به طور غیر قابل باوری ، شاهد حضور استاد مربوطه در جلسه دفاعش -فقط به صرف بودن - شدیم ، نمی دونم یه کم جا خوردم ولی بلافاصله یه چند تا نکته به ذهنم رسید که رفتار استاد -خارج از خصوصیات شخصی اش - که قطعا حاصل تجربه زیادش بود حامل چندین پیامه :
- یکی اینکه ببین قطعا من سر و هم سر تو نیستم که رفتارم متقابل و مثل تو باشه
- هیچوقت آبروی اجتماعیم را به خاطر یه نفر از دست نمی دم
-من بخشنده ام نه حذف کننده آدمایی که بهر دلیلی باهام مشکل دارن
-اینطوری من سرمو راحت تر از تو شب میذارم
-یاد بگیر که به سن من رسیدی به جوان خامی مثل خودت این نکته ها رو یاد بدی

نمی دونم تا کی ، رفتار آدما را از جنس واکنش می شه تحمل کرد ولی حتما میشه ، اینکه چطور قوی باشی و از اون طرف هم به کسی ضربه نزنی ، آرامش داشته باشی و دائم در فکر رو کم کنی کسی نباشی ،هم بهش یه نکته ای در برابر کار اشتباهش یاد بدی ، هم خودت دوباره مرتکب اشتباه اون نشی ، بزرگ باشی و دلت رو به اندازه دریا بزرگ کنی

شما چقدر به تقابل به مثل اعتقاد دارین ؟
پ.ن : از دوستانی که در پست قبل بهم روحیه دادید و شرایطم رو توجیه کردید ممنون ، خیلی موثر بود ، این هفته رو باآرامش کامل و بی دغدغه شروع کردم، بخشی از توضیح کارم به دو هفته بعد موکول شد
پ.ن ۲: مطلب بالا را بدلیل کمبود وقت ، از آرشیو ننوشته ام کشیدم بیرون !م