Friday, December 22, 2006

آخرین های ۲۰۰۶

وقتی برگه های امضا شده توسط چلکف رابه عنوان آخرین اتفاق خوب در سال ۲۰۰۶ ازش گرفتم ، نمی دونستم باید چی کار کنم یعنی اصلا روحم هیچ واکنشی از خودش نشون نداد !!! فقط نمی دونم چطوری از اونهمه پله بالا رفتم و خودمو به رضا رسوندم ، یعنی به همین راحتی وسادگی؟؟؟
❊ مراسم جشن اخرسال مهدکودک ارشیا خیلی بهم خوش گذشت ، کلی مامان، بابا و نی نی های قد ونیم قد شاد و شنگول اومده بودند ، اونجا یه لحظه احساس مامان شدنم تشدید شد !!!ماری یه زن گوگولی و مهربون، که مربی ارشیاست وقبل از جشن کلی درباره لالایی های معروف باهم حرف زدیم و چند تاشونو برام خوند تا ریتمشو بتونم تکرار کنم ، یه بابای مهربونی هم با اجرای موزیک آفریقایی فضای سمپایی به جشن داد
❊شب یلدای خوبی هم در کنار دوستامون داشتیم ، به زحمت چند تا خوردنی مرتبط با این شب از اینور اونور جور کردیم و بیشتر وقتمون به قسمت خوردن و گپ زدن گذشت ولی علی رغم تفاوت چند دقیقه ایش با شب قبل و بعدش ، عجب شب طولانی بود، برای من که خیلی دیر گذشت
❊واما .... پسر کم ده روزی می شه گیاهخوار شده ، طفلکی رو بستم به کدو و هویج و سیب زمینی و لوبیاسبز ، خیلی خوب به غذای کمکی جواب داد ، البته شاید به این خاطر که از بدو تولد به خاطر داشتن یه مامان عجول و معتقد به تجربه کردن هر چیز ممکن ، با مزه های مختلف میوه و سبزیجات آشنا شده بود!!! یه ویدئو کوچولو ازش گذاشتم



No comments: