Saturday, December 23, 2006

بازی یلدا


منم چون از این بازی وبلاگستون خوشم اومده و فرصت خوبیه برای شناختن و شناسوندن نویسنده وبلاگ ، توی این بازی شرکت می کنم ، بالاخره باید از یه جایی شروع کرد!
- اولین خصوصیتم اینه که اصلا ترس توی وجودم نیست ، اهل همه نوع ریسکی هستم البته تا نوع شصت و چهلش ، توی دنیا فقط از مرگ می ترسم که اونم به نظر طبیعی می آد، درشش سالگی با آجر سر پسر قلدر محله مونو که بچه ها رو اذیت می کرد ، با همون حساب سر انگشتی ریسک ، شکستم که مامانش تقریبا شاخ در آورد (طفلک بعدها هم خودکشی کرد ، امیدوارم اثر اون پاره آجره نبوده باشه ) ، از پاراگلایدر و اسب سواری خوشم می اومد ، اگر توی زندگیم ، بابای واقع گرا و اهل احتیاط و شوهر رئالیستم نبودند قطعا سرمو به باد داده بودم پس فعلا که جونمو مدیون این دو تا هستم
- کلا از چیز های مورد علاقه که توی بلاگم تا حالا نگفتم می تونم از گراتن سیب زمینی ، خورش سبزی، تابلوی کلاژ با سر قیچی های پارچه ای و کاغذی ، موسیقی کلاسیک ، عتیقه جات ، خواب ظهر ، کوهنوردی ،ارتباطات جدید ، فکرها و هیجان کودکانه و کلا آدمهای پرهیجان وسر حال اسم ببرم ، اینم توی همین مورد اضافه کنم که من بی نهایت عاشق بچه هام و هیچ چیز مانع این علاقه نمی شه و از اینکه می شنوم دوران بچگی یا نوجوانی کسی به سختی گذشته ، به شدت ناراحت می شم
-یه سلایقی در انتخاب دوستام دارم ، مثلا از آدم سطحی و باری به هر جهت اصلا خوشم نمی آدم ، از کسی که توی جایگاهش کارشو درست انجام می ده حتی یه زن خونه دار باهنر وبا سلیقه و شوهر دار بی نهایت خوشم می آد ، و تحسینش می کنم ، کلا از آدمای راضی و قانع که با شرایط زندگیشون سازگارند ، خوشم می آد هرچند ممکنه خودم توی این دسته نگنجم
- منم مثل خیلی ها اگه یکی بهم نارو بزنه و پا رو دمم بذاره ، اونقدر عصبانی می شم که هیچ چیز نمی تونه نظرمو در موردش تا عمر دارم عوض کنه ، البته این بیشتر به خاطر بی حوصلیگیم از دادن فرصت دوباره به طرفه ، نه از روی کینه،از قهر کردنم متنفرم
- یکی از استعدادهای فوق العاده و جدیم که مورد تایید بقیه هم هست ، اینه که فکر دیگرانو به راحتی می تونم بخونم ،
یعنی شم کارآگاهیم حرف نداره ، فقط در بیانش کمی شرم دارم

- یکی از بزرگترین آرزوهام هم توی دنیا داشتن یه خونه برای خودمونه که خودم طراح و سازنده اش باشم ، حتی اگه کوچولوترین چهاردیواری دنیا باشه
با این آخری شد شش تا ، حالا که خارج از قاعده وبلاگستون اومدم بقیه اش هم می رم و پنج نفرو معرفی می کنم تا این رولت روسی ، دورش ادامه پیدا کنه ، تا کجا نمی دونم
سپنتا که نمی دونم اهل بازیه یانه ، راحله هم مطمئن نیستم توی سفر بتونه به وبلاگ نویسی ادامه بده ، مامان بابای پارمیدا
دخترخوب ، مامان آیدا
پنج تای مسیو ابطحی رو هم بخونید خالی از لطف نیست

پ.ن : بازی یلدای رهیار را از اینجا بخونید

No comments: