Tuesday, July 06, 2010

فضای مورد علاقه من

آشپزخانه خیالیم خیلی بزرگ و مدرن نیست ، سقفش یک نیم قوس آجری کوتاهست با روزنه ای گرد و کوچک . یکی از دیوارهایش از سنگ قیچی قهوه ای سیر و برجسته است با سبدهای حصیری میوه و سبزیجات ، وریس هایی از فلفل های رنگی خشک ، سیر و پیاز که از میخ های قلابی آویزان شده اند. کنارش ، شومینه ای قیفی شکل است که گوشه پایینش یکی از آن هاون های سنگی قدیمی با دسته ای از چوب گردوست و چند تایی خمره و کوزه های کوچک.

طرف دیگرش، دیواری با رنگ های گرم و نارنجیست با سه قاب مربع چوبی از پنجره هایی عمیق و پرده های برودری دوزی شده که شیشه های ترشی و مربا، پشت به شیشه اش چیده شده اند و سه فانوس کوچک در قابهایش آویزانند. پشت یکی از پنجره ها ردیفی از گلدان و باغچه ای برای سبزیجات معطر است، درست همانجایی که دو قناری آواز میخوانند. گوشه دیگرش یک تنور کوچک است با ظرف های سفالی دیزی...

وسط آشپزخانه، نور سقف، روی میزی گرد و چوبی می تابد که چهار صندلی چوبی خراطی شده با حصیرهایی از بامبو، دورش را گرفته اند. کف آشپزخانه، رنگ سرخ آجریست . ظرف و کاسه ها همه سرامیک لعابدارند با رنگ های کرم و قهوه ای و شاید سفید یخچالی و آبی سورمه ای. کابینت ها بلوطی و کاملا روستایی اند در تعداد کم که تنها گوشه نود درجه آشپزخانه را پر می کنند و فضای بینشان با کاشی های مربع کوچک پتینه، پر می شوند. شیشه های رنگی ادویه ، قاشق و کفگیر های چوبی، ،قابلمه و تابه های کوچک و بزرگ مسی هم قرار نیست در کابینت ها مخفی بمانند.

آشپزخانه خیالیم، بدجور ذهنم را قلقلک میدهد، بارها جای دیوارها عوض می شوند ، برای کاهو ، بوته های فلفل و گوجه های مینیاتوری ام، گلخانه ای کوچک به گوشه خالیش اضافه می شود، سقفش بلند می شود با تیرهای چوبی و یک عالمه لامپ های سوزنی، یک هود استیل مرکزی می آید تا جای میز چوبی و گردم را تغییر دهد، یک وقتها پیشرفته و مجهز به سیستم بازیافت زباله های تر و خشک می شود ... ، آشپزخانه خیالیم خیلی دلش میخواهد از تکنولوژی فاصله بگیرد از سایدبای ساید و مایکروفر و سولاریوم .... آشپزخانه ام به حسی خانگی و اهلی نیاز دارد تا به راحتی در دستان بی رحم زندگی ماشینی اسیر نشود.

No comments: