Saturday, June 05, 2010

نقشی بر آسمان

وقتی نخ بادبادکت را در دست گرفتی تا رنگهایش را درآبی آسمان رها کنی، به بادبادکهایم فکر کردم، کاغذی ساده و بی رنگ بودند با دو تکه چوب و سریش...و دنبالک هایی مواج از حلقه هایی کوچک . وقتی اوج می گرفت ، با چشمانی خندان و لبهایی قرمز در میان آبی و سفیدی ابرها می رقصید...و این نهایت رویایی بچه گانه بود .

No comments: