Thursday, August 23, 2007

سفرنامه

خب اینم از سفر کپسول وارمون ، سفرمون جمعا نه روز طول کشید ، مسیری که با ماشین رفتیم از پنج کشورمی گذشت سوییس و آلمان ، اتریش و اسلواکی و در برگشت هم ایتالیا ، تقریبا مسیر آلپ رو گرفتیم و از غربش که خودمونیم به سمت شرقش که حول و حوش براتیسلاواست ،حرکت کردیم ، هرچند هدف اصلیمون همون دو شهر وین و ونیز بود، ولی حداقل توی هر کدوم ، یه شب موندیم یعنی یه جورایی سُک سٌک، البته بیشتر سفرهای این مدلی یه آشنایی اولیه از شهر یا کشوری که برای بار اول می بینیش بهت می ده ، و واقعا اگه بخوای خوب از سفرت لذت ببری اولا باید جیبت حسابی پر باشه (که مامستثتی بودیم )یا وقت به اندازه کافی بذاری که اونم باز به جیبت بستگی داره ! هزینه هتل و غذا و بلیط و ...ولی چند تا نکته توی این سفربرام قابل توجه بود:
یکی تنوع فرهنگ و مدل زندگی که از کشور تا کشور و از شهر تا شهر اینقدر متفاوت میشه ، لمس تفاوتها یه حس خوبی به آدم میده و نگاه آدمو نسبت به دنیا و آدمای اطرافش بازتر میکنه
وین به نظرم زیباترین پایتختی بود که تا حالا دیده بودم حتی نسبت به پاریس هم اگه ایفل و لوورش را حذف کنیم ، انسجام و جذابیت خاص تری داشت
امکانات توریستی توی همه شهرهایی که رفتیم فوق العاده بود البته به استثنای تئوری بنداز بنداز فروشنده ها توی تابستون و تعطیلات
اونقدر امنیت و آسایش برای همه از پیر و جوون تامین شده بود که در مقایسه باید از همون تعداد انگشت شمار توریستی که دیدن ایران را برای تعطیلات انتخاب میکنن ، تعجب کرد ،یا لابد خیلی جویای دونستن علم و فرهنگن که ریسک اومدن به ایران رو می کنن
تنها چیزی که می تونه میزان امنیت و رفاه مردم رو نشون بده ، چهره های شاد و بازمردمه که حتی توی کشور شرقی ای مثل براتیسلاوا که تا سالها پیش پر از خشونت و پیامدهای کمونیسم بوده ، می تونی امروز ببینی
چند تا عروسی خیلی متفاوت دیدم که توی فضای باز بود ، زیباترینش توی میدون سن مارکوی ونیز کنار اونهمه جمعیت و کبوتر و ارکستر رستورانها با بارونی از کاغذهای رنگی بود،که نگاه همه جمعیت رو به سمت خودشون کشیده بود
و همینطور شادترین لحظه سفر ارشیا هم همین میدون و کبوترایی بودند که ارشیا دنبالشون می دوید و با فراری دادنشون ، نگاه به آسمون می کرد و قاه قاه می خندید
خاطره انگیزترین شب ، اقامت توی یه هتل محلی چوبی شیک در حومه شهر گراتس (اتریش ) و اون صبحانه جانانه روز بعدش بود
سه روزی که وین بودیم خیلی بهمون خوش گذشت ولی من شرمنده مرام دایی جان شدم که با اصرار ، مدتی که ما اونجا بودیم ، خونه دوستش میرفت تا ما بتونیم راحت باشیم ، در ضمن شبا هم برامون شام می پخت و ما از راه میرسیدیم و دٍ بخور !
اینم چندتا عکس(با کلیک بزرگتر میشن)
شهربرن-سوییس
دریاچه زوریخ-سوویسمونیخ در شب-آلمانوین-اتریشگراتس-اتریش
ونیز-ایتالیا

وای که من چقدر این دو تا عکس آخرو دوست دارم البته بیشتر حس همون لحظه ست ، وقتی که هیجان داری و وقتی که حسابی گرسنه ای