Wednesday, March 28, 2007

ارشیای هشت ماهه*

مامانی ، آهان ... با توام ، خودٍ خودت که گوشات رو تیز می کنی ببینی این دور و بر ، چی می شنوی ، داره هشت ماهت تموم می شه و هوشیارتر از گذشته اطرافتو داری کشف می کنی از اون دریچه کوچولوی نگاهت
صبح ها صدای وول خوردنت از بین میله های تخت که ازشون بالا رفتی ، میاد ، با چشمای مشکی براق و سرحالت بهمون نگاه می کنی ، ابراز احساساتمون را می بینی وتمام صورتت پر از خنده می شه و ذوق می زنی ،پاهای کوچولوت را که تازه دارن واسه راه رفتن جون میگیرن ، تا اخرین نیرو سر پا نگه میداری ، به محض اینکه از تختت بیرون میای، اتوماتیک وار و سینه خیز ، تر و فرز از اتاق می پری بیرون ،دنبالمون میای هرجا که بریم از آشپزخونه و تراس و در خونه گرفته تا حموم دستشویی ، «آهای چه خبره» ...... با یه کمی فاصله متوقف میشی ، چشم میدوزی بهمون با کنجکاوی تموم ،با اون علامت سوال همیشگی ، به «نه» گفتن هامون موقع شیطنت کردن ، عادت کردی، فقط یه وقتا که شاکی می شی ، سلسله وار می گی «دی دی دی دی دی » ،
قند عسلم ; بالارفتنت از کاناپه و صندلی با خودته ، پایین اومدنت با خدا! البته مامانکم حق داری ، وقتی، کف خونه همچنان مثل سابقه همون سرامیک و گلیمه ، خودت دیگه باید بگردی ، یه راه ایمن و مطمئن پیدا کنی ، دو زانو زدنت را بگو که یه ژست جدیده و کلی بهت برای داشتن تعادل کمک می کنه ،
از سرگرمی های جدیدت چی بگم که از زیپ کیف و کاپشن گرفته تا در شیشه مربا ، قابلمه و ماهی تابه ست ، اون نگاه عاقل اندر سفیه ت به اسباب بازیها و عروسکات را بگو که جایگزین براشون پیدا کردی
لمس تن لطیفت ، ماساژ اون دستای کوچولو که با انگشتاش ، با مهارت بازی می کنه ، اون انگشت اشاره ت که هرچیزی رو با ظرافت امتحان می کنه ،خنده های بی پایانت موقع خوندن شعر تکراری « آقا خرگوشه » من ، وقتی سرت را روی شونه هر کسی می ذاری،وقتی به همه لبخند می زنی ، اون لپات که از شیطنت زیاد، لبو می شن ،اون دندونای کوچولو که می تونن گاز بگیرن ، اون موهای عسلی لخت ، وقتی سرت را یه گوشه واسه خودت می ذاری و غرق تفکر می شی ، بال بال زدنت برای بابا که از در ، وارد می شه ، نگاه کنجکاوانه ات از پشت پنجره که مدتها فضای بیرون از خونه میخکوبت می کنه و خیلی چیزای دیگه ، برام عین نقشهای تموم نشده یک تابلوی نقاشین ،شاید خود خواهی باشه اگه بگم دوست دارم این تابلو همیشه این شکلی بمونه

*امروز نه ماهه شدی
پ.ن :ارشیا بالاخره تونست مرحله نشستن و زانو زدن رادرست بعد از نوشتن این پست، کامل و بدون کمک انجام بده ، دندون سومش هم خیلی غیر منتظره در اومد البته دندون نیش بالا سمت چپ

No comments: