Monday, March 05, 2007

روزمرگی

دستم رو به لیوان چایی داغی که بخارش زیر نور آباژور یه زیبایی خاصی داره ، می برم ، به کاغذ و نامه هایی که وجودشون کلافه کننده شده و هنوز راهی برای رهایی ازشون، پیدا نکردم نگاه می کنم ، صدای پایان دور ماشین لباسشویی باعث می شه لیوان رو به جای اولش بر گردونم ، ملافه ها را یکی یکی می کشم بیرون ،از بوی لطیف نرم کننده اش اونا رو مدتی روی صورتم نگه دارم ، یه تای کوتاه کافیه تا از نداشتن جای لازم برای پهن کردنشون ، روی درها به صورت عمودی جا بگیرند،نوبت لباسهای ارشیاست ،صدای دورگرفتن ماشین لباسشویی دوباره در میاد ، به سمت اتاق میرم ، چشمان پسرک نشان از یه خواب عمیق داره ، دلم می خواد الان بیدار بود، پام رو روی یه چیز نرمی میذارم ولی صدای سوتکش در می آد ، وای خدای من بازهم خرت و پرت های پراکنده ارشیا ، با چشم مسیرشون را دنبال می کنم ،راه رفتن اینجا مثل بند بازی مهارت میخواد ، می دونم که اگه حتی جمع و جورشون کنم تا سه دقیقه دیگه که پسرک بیدار بشه ... باز هم دلم طاقت نمیاره ، دونه دونه توی جعبه سرازیر میشن ، یه نگاهی به دور وبر میندازم ، انگار چند روزیه کسی اینجا رو مرتب نکرده ، یه دور ، دور خودم می چرخم ، به پرده ای که با یه کشش ارشیا از جاش در اومده وتا چسب مخصوصش را نگیرم، نصبش محاله ، به میوه ها و خوراکی هایی که روی تراس انبار شدن واز پشت این شیشه بدون پرده ، تصویر جالبی ندارن ... صندلی های پراکنده ، گلیم های جمع شده ... مجله هایی که هنوز مرتب نشدند ، گلهای خشک شده ای که به زور کناری چپیده شدند، یه لحظه به خودم شک می کنم ، در همین بین دارم به ترکیب غذای امشب ارشیا فکر میکنم ، تا به خودم بیام ، هویج و کدو وکرفس توی قابلمه سرازیر شدن ،با یه دستمال کوچولو ، لکه های روغن روی گاز را می گیرم ، یه دستی به بقیه خونه می کشم ، رضا از پشت تلفن حالم رو می پرسه ، با شک بهش جواب می دم ، تازه یادم میفته ، نصف امروز رو به خاطر افت ناگهانی فشارم تحت مراقبت بودم ،انگار زمان خیلی دیر گذشته ، ازم می خواد خرما یا یه چیز شیرین بخورم ، نگاهم به سمت نورآباژور می چرخه با بی تفاوتی به لیوانی که لابد دیگه گرمایی نداره و رگه های شیرین نبات توی اون محو شدند، نگاه می کنم
پ.ن:این نوشته راسه روز پیش نوشت
پ.ن ۲ :امروز ۸مارس روز جهانی زن بود ، برخلاف انتظارم ، رادیوی فرانسه به موضوع زنان و جوسیاسی ایران در برابر زنان فعال، به صورت مرتب اشاره می کرد ، البته تلویزیون رااصلا نمی دونم

No comments: