Monday, May 22, 2006

ماه هشتم ...ازپارک تا سینما

کلافگی از تنهایی ، برداشتن کتابم و رفتن به محوطه جلوی خونمون
و زل زدن به ساختمونی که با همه معایب و کوچیکیش عاشقش هستم ولی قراره تا دوماه دیگه ترکش کنیم
حرف زدن با زن همسایه مون که با وجود چهار بچه هنوزهم بیشتر از من هیجان بچه داری داره
یک روحیه گرم اسپانیولی وحرف زدن از دوران بارداری و حال وهواش با عشق تموم
تکرارکردن هرباره این جمله که بارداری به صورتت خیلی اومده ، حالا چطوری از این صورتی که هیچ تغییری نکرده فقط یه غب غب دراورده فهمیده ،خدا می دونه
قدم زدن به سمت پارکی که در وصفش نوشته بودم وتجربه ای متفاوت از این پارک ٍهمیشه ساکت وخلوت که این بارپر بود از بچه وبزرگ و ...
لذت بردن ازنشستن عین پیرمرد پیرزن ها در این هوای ملایم بهاری وخیره شدن به بچه هادر حال بازی وشیطنت ومامانایی که دائم مراقب بودند ، و فسقلی های قد و نیم قد ناز بعضا توی کالسکه ، وشنیدن حرفهای گنده گنده شون و ناز وعشوه هایی که برای مامانه می اومدند ،
ودیدن بعضا سیاه پوستها یی که همیشه خدا قیافه حتی بچه هاشون هم غم داره ولی با نشستن یک لبخند رو لباشون وپیداشدن اون دندونهای سفید ، کلی زیبا می شن، خلاصه ء بعد ازظهر زیبای جمعه گذشته بودو این هفته با نبودن رضاالبته به مدت ۱۵ساعت در روز،هفته متفاوتی خواهم داشت

واما خارج از بحث : جمعه شب از تلویزیون آرته فرانسه ، برنامه ای مستند وجامع البته هدفمند درباره تحولات سینمای ایران پخش شد که توسط نادر تکمیل همایون تهیه شده بودو بر محدودیتهای این سینما چه قبل وچه بعد ازانقلاب تمرکز داشت ، که برخی از صحنه هاش واقعا ناب و جالب بودند ودست آخر فیلمی داستانی از جعفر پناهی به نام طلای سرخ که جایزه ای از کن در سال۲۰۰۳دریافت کرده بود،پخش شد با سناریوی قوی وشخصیت پردازی ماهرانه ای که به برخی از مشکلات وواقعیات اجتماعی ایران می پرداخت و به راستی که سینما ابزار قدرتمندی برای بیان واقعیات و بعضا تخیلات است

1 comment:

Anonymous said...

چند وقت دیگه نی نی خودت میاد برات عشوه میاد و زبون میریزه خانومی