Thursday, May 18, 2006

شروع ماه هشتم


وزن فعلی ۱۸۰۰گرم ، قطر سر ۸،۵ سانت ; اندازه پا۷سانت و ضربان منظم قلب
یه قلقلی تپلی با سر گنده ، لپ های آویزان ، لبای گنده وبه سمت پایین و چشمای بسته و قیافه کمی هم غرغرو
ساکت وبی حرکت ـ صبح روز جمعه ـ در مقابل مسیو دکترکم حرفی که کارش برای آخرین اکوگرافی به مراتب سخت تر شده بود ،
و اما ... یک مامان خسته ونالان از درد امان ناپذیری که تمومی نداره و پیک نیک روز یکشنبه که به همین خاطراز دماغش در اومده وتازگی ها دوباره فکروخیال اینکه چطوری جواب نی نی تنهایی که خاله ودایی نداره را بده ، افتاده به سرش ، نی نی ش هم با خودش کمی غصه دار کرده
واما کلاس آموزشی روز دوشنبه و آشنایی با کلینیک زایمان از سردر اصلی گرفته تاکادر پزشکی وفضاهای مرتبط همراه با اسلاید وتوضیحات کامل ودقیق برای آرامش مادر در برابر شرایطی که باهاش روبرو خواهد شد و اطلاع رسانی به اندازه ای که در مجموع آدموبه این فکر می اندازه که یه چیزایی به گروه خونی ما ایرانی ها که حق دانستن حتی در حوزه سلامتی ازمون سلب شده ، نمی خوره ،
ودر آخر مشاوره با دکتر زایمان ، در روز سه شنبه در طبقه سیزدهم یک برج با چشم اندازی زیبا ومعرفی به دکتر انستزی (بیهوشی) برای مشاوره پریدورال ،
... و انتظاری که تا دو ماه دیگه ادامه داره ، کل اتفاقات این هفته ای بود که در شروع ماه هشتم گذشت ،
واما اتفاق تاسف انگیز جاده بم کرمان ، شنیدن خبرهای هسته ای وجنجالهایی که تمومی نداره و مصادف شدن با تولد این فسقلی ، از دغدغه های روزانه آدم چیزی کم نمی کنه

8 comments:

Anonymous said...

Akhey hame inmarahel o manam gzoasrondam, migam to tak farzandi? che heyf khale daee nadare ama ghose nakhor ma maishim khale hash dige. yadet bashe ke pas hodet chnd ta bache biyari ta naveh hat hade aghal khale daee dashet bashan!

Anonymous said...

خانم کل تو هم که مثل من تک فرزندی.غصه نخور عزیزم افتخار بدهی خودم خاله گل پسر می شوم. راهمان هم یک کمی از هم دوره ولی شاید دلهامون به هم نزدیکه. می بوسمت.

Anonymous said...

سلام خانومی. نگران نباش که نینی کوچولت ناراحت میشه.خب؟

Anonymous said...

نگران نباش منم فقط یه خواهر دارم که البته اینجاست. اینم جزو چیزاییه که باید یعدا واسشون توضیح بدیم که به خاطر امنیت بیشتر و آرامش بهتر خود بچه ها دست به مهاجرت و دوری از خانواده زدیم.

Anonymous said...

آرزو جان سلام، خسته نباشي، اميدوارم كه كلاسها خوب ژيش بره، راستي من نه خودم كلاس رفتم نه بابايي، تا اومديم بريم ني ني به دنيا اومد،شله زرد هم نوش جان

Anonymous said...

سلام صفحه ی قشنگی دارین. کاملا معلوم ماله یک مامانه هنر مند و با احساسه. صفحه آراییتون هم خیلی خوشکله. چیز میزایی هم که می نویسی چون از ته دله و واقعیه و مثله خیلی ها تصنعی نیست به دل میشینه. عکس هاتم فوق العاده است. امید وارم پر بار تر از همیشه باشه. بازم برامون بنویس. من بازم سر می زنم.

رهیار

Anonymous said...

چه بسیارند مردمانی که سال های سال در فقر و تنهایی بسر بردند و هیچ نشانی از والد و والده خویش نداشتند و آنچنان در زندگی خویش موفق و سربلند بودند که دگر مردمانی که هزاران دودمان به هم زده بودند و
آن را از جمله مفاخر خویش می پنداشتند، انگشت تحیر به دهان گرفتند و نتوانستند قدمی در زندگی بردارند. شاهزادگان و فرزندان امرا و خلفا که شرح زندگی آنها در تاریخ به کررات آمده، از دسته اخیر می باشند.

رهیار

Anonymous said...

آرزو جان، سرم شلوغ بود، نگران نباش، البته ني ني كه به دنيا اومد متوجه منظورم مي شي، راستي اسم اين ني ني چي شد؟؟؟؟؟ خوشحالم كه نوشته ام باعث مي شه شما بخنديد، براي ني ني هم خوبه