Friday, July 06, 2012

از کجا بدونم خب؟

بچه ها روی تاب سه نفره نشسته اند، کسری آرش ارشیا، بحث تن تن و کارتون دیدنشان گرمست،  گاهی هم تکانی به خودشان میدهند، یک چشمم به آنهاست و یک چشمم به نقاشی هایی که هر روز به دیوار ورودی نصب میشود خیلیها بی تفاوت از کنارشان عبور می کنند یا نهایتا دنبال اسم بچه هایشان می گردند. فکر می کنم موضوع کلاژ و ماژیک، شاید یخچال باشد  از بس که حجم بزرگ و جادارش کل صفحه ها را گرفته، ولی آشپزخانه است، کسری دو تا سیم کنار یخچال کشیده و چند پرنده که نشسته اند ، شاید  نمادی از پنجره . دیبا یک قابلمه سوخته که در حال سقوط به زباله است کشیده با دود و پنجره های باز. نیکی اما هم گاز را کشیده و هم یک مامان با پیش بند ویک بچه کنارش. بقیه هم خط و خطوط نا مفهوم دور یخچال. آشپزخانه ارشیا  مثل بقیه پر از خوراکی است جایخی پر از بستنی توت فرنگی،  طبقه پایین یخچال هم  انواع میوه و سیب زمینی سرخ کرده و البته یک بطری بزرگ آب. و کمی آنورتر از یخچال، یک تلویزیون که دارد مسابقه فرمول وان نشان میدهد.....ازبچه ها که خدافظی می کند  بیهوا می گوید مامان هیچ می دونستی همیشه دوست داشتم  آشپزخانه مون تلویزیون  داشته باشه
خرداد۹۱ 

No comments: