Saturday, May 30, 2009

امید هیچ معجزی ز مرده نیست ,زنده باش*

امسال قطعا از رای خاموشیها نیستم .رای میدهم چون احساس میکنم باید رای بدهم .تجربه به من نشان داده که الفبای جامعه دموکرات یا جامعه ای که هوای دموکراسی در سردارد همین یک قلم رای دادن و نشان دادن حداقلی از مشارکتست.به موسوی رای میدهم نه به خاطر رفرمیست بودنش و اینکه به محض ورود ش دموکراسی نقل و نبات شود.نه به این خاطر که خودش آرشیتکت وهمسرش هنریست نه به این خاطر که روبانهای سبزش بر دست جوانهای شهر هیجان خاصی دارد نه به این خاطر که نصف حرفهای غیرعوام فریبانه موسوی به مذاقم خوشتر از بقیه می آید ,نه به این خاطر که شور و هیجان سال هفتاد و شش به سرم افتاده باشد,نه اینکه نگاهم جناحی و چپ و راست باشد,... فقط و فقط به این خاطر که شرایط کشورم از این بدی که هست,بدتر نشود,فضای ناامیدی و یاسی که در جوانهاست و تنها راهش را مهاجرت و فرارکردن از مشکلات می دانند عذاب آورست,باید به تغییر تدریجی نه برای نسل من و شاید بعد از من,بلکه برای نسلهای بعد اعتقاد داشت.ایران را به دست اهلش بسپاریم
شعار موج سومیها*