Saturday, May 23, 2009

کتابخوانی

قرار بود از نمایشگاه کتاب, شهر کتاب و چند غرفه خارجی برای کودک و نوجوان بنویسم که خب مطلبم کاملا تاریخ گذشته شد ولی خلاصه مطلب اینکه به آینده کتاب و کتاب خوانی بخصوص برای این گروه سنی با توجه خاص پدر و مادرها و علاقه خود بچه ها که وقت کافی برای دیدن کتابها گذاشته بودند و البته قیمت کتابها که با تخفیف نمایشگاه عرضه میشد,باید امیدوار بود.ا
دوم اینکه محض رضای خدا,یک کتاب معمولی در مورد موضوعی که مربوط به کارم بود در کتابخانه دانشکده مان پیدا نکردم, بجایش باسیستم کامپیوتری و دنگ و فنگ های شبکه ,چند کتاب مرتبط را دردانشکده علوم سیاسی ,دانشکده منابع طبیعی و در نهایت کتابخانه مرکزی پیدا کردم!!! آنقدر در این مدت کمبود منبع برای نوشتن یک مقاله فسقلی به چشمم آمده که کلی در حال افسوس خوردنم . خلاصه حالا حالاها ,کفش آهنین باید!ا
و در آخر اینکه قراره برم سراغ رمانهای موپاسان .البته تجربه نشون داده که برای رمان خوندن , شناخت زندگی شخصی نویسنده قبل از خواندن اهمیت داره ,البته برای کسی که با شخصیت و محتوای داستان ارتباط عمیق برقرار میکنه ولی حیف که موپاسان علی رغم نویسندگی فوق العاده اش,در طول زندگی کوتاهش از یک نوع روان پریشی مزمن رنج می برده. یعنی اینقدر خلق اثر میتونه تابعی از شخصیت خالقش باشه؟