Friday, January 02, 2009

سال ۲۰۰۹ و سی سالگی

اونقدر مناسبت نو شدن سال ایرانی به همراه حرکت آرام طبیعت ، بی نظیر و دوست داشتنیه که نو شدن سال ، وسط زمهریر زمستون یه کم عجیب به نظر میاد ولی این دلیل بر این نمیشه که من آرزویی با شروع سال ۲۰۰۹ نداشته باشم بخصوص که تا حداقل یه سال دیگه با فرنگی جماعت و فرنگستان دمخور خواهم بود ، خب نمی تونم بگم که به تایید شدن بورسم توی ژانویه فکر نمی کنم حداقل از این همه پرونده کشی یه نتیجه ای گرفته باشم ، تا پایان امسال ، به پایان تزم باید نزدیک بشم البته با همه فراز و نشیبهایی که امسال با اسباب کشی و جابجایی دائمی خواهم داشت و مهمترین خواسته ام اینه که همیشه وقت کافی برای ارشیای کوچکم داشته باشم و اولویت های درس و زندگیم مشخص باشند.
و در آخر شاید به آرزوی روز تولد بیشتر شبیه باشه چون برای من سی سالگی ، سن شروع و از این شاخه به اون شاخه پریدن نیست و یه کم بدبینانه اش اصلا سن یادگیری نیست (با عرض معذرت از هم سن و سال های خودم ) همیشه پرسپکتیوی که از سی سالگی داشتم این بوده که نتیجه درس خوندن و همه اونچه در این بیست واندی سال به یادگیری گذشته فارغ از مقطع و سطح تحصیلات، را لمس کنم . در واقع دهه چهارم زندگی، دهه ثمر دهی و حرفه ای شدنه حالا در هرکار ورشته ای که برای من بخشی از اون در سال ۲۰۰۸ شروع شدو بی صبرانه منتظر ادامه اش خواهم بود.

پ.ن: جایی در این پست برای همدردی با مردمانی که با شروع سال ۲۰۰۹ درگوشه ای از دنیا درگیر جنگ و ناجوانمردی شدند و همچنان جان و عزیزانشان را در راه یک خصومت تاریخی از دست میدن ، نیافتم . شاید کار بزرگی از دستمان برنیاد ولی قلمهایمان هرگونه سکوت را قطعا تحریم می کنند.
ا