Thursday, March 13, 2008

از کنکورد تا مونت مارتر۱

این دومین بار بود که میرفتم سفارت آمریکا، دفعه اول کارمند سفارت با نگاه سرسری به چندتا مدارکم ، به طرز شوک آوری، درخواست ویزام رو رد کرد و شرایطم رو برای رفتن به آمریکا توجیه ناپذیر اعلام کرد، خب طبیعی بود که خیلی جا خوردم و بیشتربه عکس العمل احتمالی استادم یا بقیه لابراتوارفکر میکردم ، ولی فرداش کاملا به خودم مسلط شدم و خیلی راحت قضیه را گفتم حالا خیلی مهم نبود به نظر اونا مسئله ناسیونالیته ست یا هر مورد دیگه که به فکرشون میرسید. توی این مدت با خودم کلی دودوتا چهارتا کردم و با فکر به همه جوانب که باز هم منو تا یه سال دیگه از درخواست جدید برحذر میکردو درخواست دوم یه ریسک محض بود، تصمیمم رو گرفتم تا همه مدارک توجیه پذیرو جمع کنم . طبیعتا دلسرد بودم . توی این مدت همه از استادم گرفته که بهم اطمینان داشت تا استفان منشی لابراتوار برای یه سری کارای اداری بهم کمک کردند. چند روزی هم حرفامو مزه مزه کردم و عزممو جزم که برم سفارت و با اعتماد به نفس ، دلایل و توجیهاتم رو ارائه کنم و بفهمونم بهشون که هدفم ازاین سفر کوتاه مدت فقط و فقط ارائه یه مقاله علمی و نتیجه چندین سال تلاشو وقتیه که براش گذاشتم و اصلا برام فرقی نمیکنه که آمریکا باشه یا یه کشور دیگه ای همین دور وبر ، میخواستم بگم که آمریکا رفتن اونقدر برام جاذبه نداره که فکر مهاجرت و بعد هم موندن به سرم بزنه در حالی که بچه و شوهرم اینجان ، مهم فرصتیه که برای ارائه مقاله م پیدا شده و می تونم نتیجه چندین سال کار روی یه موضوع را توی یه جمع علمی ارائه کنم . بعد هم اگه مسئله واقعا ناسیونالیته ست ،هیچ گناهی ندارم که پاسپورتم ایرانیه و یا حتی ایران بدنیا اومدم که از سر اتفاق توی این برهه زمانی باهم مشکل سیاسی دارین، منم مثل این همه آدم توی کره زمین ، یه جایی بدنیا اومدم که خودم نقشی در تعیینش نداشتم و کاملا نسبت به ملیتم واقع گرام .
.....،