Saturday, April 03, 2010

نوبهار

بهار را میشود در آغوش گرفت سرمست از رایحه شب بوها و چمن های خیس خورده بهاری .کافیست پنجره را باز کنی تا خنکای نسیم ، پوست صورتت را نوازش کند و سرشاخه های جوان چنارها ، آمدن بهاری دیگر را یادآوری کنند.

امسال تعطیل ترین تعطیلاتمان را بی دغدغه از هر دلمشغولی اضافه ای گذراندیم. چهارده روز ذهنمان را از هر گونه تکنولوژی آن لاین و آف لاین خالی کردیم و همراه شدیم با هوای دل انگیز بهاری. بعد از سالها جرات کردیم و شب عید، خودمان را انداختیم وسط جمعیت تجریش و حال و هوای دم عیدش، میان شلوغی و هیجان مردمی که هیچ از سنتهایشان دست نمی کشند. مثل بقیه آجیل و میوه خریدیم و ماهی قرمزتضمینی که عمرش به یک روز هم نرسید.

دوست داشتنی ترین و شاید واقعی ترین هفت سینمان را چیدیم. سبزی پلو ماهی و میرزا قاسمی هم مثل همیشه سر سفره مان آمد و مشتاقانه به استقبال سال جدید رفتیم. به دیدن آنهایی که دوستشان داشتیم رفتیم . سفر کردیم و فیلم دیدیم و هوا خوردیم. پسرک تمام وقت از سر و کول پدرش بالا رفت و این تجربه ناب را حاضر نشد با کسی تقسیم کند. او خندید و ما از دلخوشی های ساده و دست یافتنی اش خندیدیم.

با یه عالمه آرزوی قشنگ و بهاری برای همه.

No comments: