Tuesday, May 20, 2008

فستیوال کن

دیدن شصت و یکمین فستیوال کن بصورت زنده در شهری که هرساله میزبان هزاران توریست و طرفدار سینما ست ، جذابیت خودشو داره هرچند که مدعو یا بیننده هیچ برنامه ای نباشی ولی تا چشمت به فرش قرمز و هیجان سینه چاکان برادپیت و آنجلیا جولی ، هریسون فورد و ایندیانا جونز که گله گله ،روز یکشنبه ، توی شهر راه افتادند ، میفته ، جو گیر و هیجان زده میشی وهوس میکنی ساعتها توی آفتاب وایسی تا چشمت به یکیشون بیفته . بخصوص که در کنارش چند روزی هم ، مهمون حمید و مریم عزیز در شهر نیس باشی و هر روز با چشم انداز دریا از طبقه هشتم آپارتمانشون، صبح متفاوتی را شروع کنی . در راه برگشت هم هوای آفتابی یاری کنه و پسرک برای اولین بار با بیل و بیلچه به جون شنهای ساحل کن بیفته و از ذوق زدنش ، سرشار لذت بشی.
ولی امان از اینکه از سفر برگردی و بی خبر از همه جا ، پرونده بورست ، گیر یه مسئله اداری پیش پاافتاده و غیر قابل جبران افتاده باشه و همه زحمات این مدتت برباد رفته باشه ، و بلافاصله بعدش ، با شنیدن صدای غمگین و گریان مهدیه از پشت تلفن به جای خوشحالی از تولد بچه نورسیده اش ، تمام روز و شبت به کابوس بگذره ، اینطوریه که میشه گفت تعطیلات و استراحت کلا به من نیومده !
ا