Tuesday, May 01, 2007

سفر۲

ده روزی می شه اینجاییم ، حس خونه پدری و حال و هواش ، روحم را زنده می کنه ، می دونی که اینجا تنها جاییه که نازت خریدار داره ، هر گوشه اش بوی خاطره ای را می ده ، همه چیز مثل گذشته ، دست نخورده و بکر ، انگار منتظر هنر نمایی تنها دختر خانواده مونده که عادت به تحول و دگرگون کردن چیدمان خونه داره ،ولی این بار حس تحول ندارم ، انگار همین شکلی برام اصیل تر و زیباتره، دستی به سر و روی گل و گلدونها می کشم ، حیاط خونه از درخت و سبزه خلوت تر شده ، اتاق ها مثل گذشته حفظ شدن ، همه چیز سرجای خودش
برای ارشیا همه چی تازگی داره ، با همه مطابق انتظارم مهربونه و اصلا غریبی نمی کنه ، لبخند از لباش دور نمی شه ، از همه صداها و تصاویر استقبال می کنه ، تمام دست و پاهاش از آلودگی هوا، پر از دوده شده ، از حس کنجکاویش نمی تونه بگذره ، تمام اتاق ها را شناسایی کرده ، فضا به اندازه کافی بهش اجازه مانور و جنب و جوش را می ده ،
روز اول با همه خستگیم ، سه چهار ساعتی برای کاری بیرون بودم ، خیابون دولت مثل همیشه پرهیاهوست ،بوی شیرینی فروشی کوچک سه راه نشاط اولین بوی دوست داشتنیه که به دماغم می خوره ، از سبزی فروشی سر نبش ، برای ارشیا سبزی می خرم ، از صدای کارگری که با لهجه غلیظش می گه «شوشه پاک کن » حس جالبی دارم ، از قیافه های آشنا ، خانمای با مانتو روسری بعضا با آرایش ، چهره های خندون و شیطون دختربچه های دبیرستانی ، رانندگیهای کج و معوج ، خوردنی ها و رستوران های فراوون ، چلوکباب نایب و ساندویج تنوری هایدا ، پنیر لیقوان و مرباهای خونگی ، سبزی فروشیهای معطر ، دید و بازدیدهای پر از تعارف ، چهره های عزیز فامیل که شدیدا دلتنگشون بودم ، همه و همه حس قشنگی بهت منتقل می کنند که هیچ جای دنیا نمی تونی تجربه اش کنی ،
این ده روز قسمتای خوب و خوش سفر بود که بیشتر به سیاحت و دیدنایی گذشت ، از امروز برای چند هفته آینده ، برنامه فشرده کاریمون شروع می شه

No comments: