Saturday, September 01, 2012

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم؟

آقای الف تهرانی با دستکش های نخی مشکی دارد از ورزش عصرانه به خانه اش برمی گردد، تنها خانه کوچه  که دست بلند مرتبه سازان محترم پایتخت نیفتاده. با قدمهایی که  معمولا دنبال هم  کشیده می شوند و پای عقب نهایت تا پای جلو  پیش برود. سلام که می کنم به صورتم برای چند لحظه خیره می ماند، چند ماه پیش بود که روی نیمکت پارک برای خودم کتاب بدست نشسته بودم، تلفنش را آورد تا به صفحه اش نگاه کنم،  راهنمایش فرانسوی بود، نمی دانم چه فکری کرد که  بین جمعیت آمد سراغم. البته درست آمده بود چون دست به ابزارم حرف ندارد، حوصله عجیبم برای اینجور کارها هم مورد تایید ست، گفت که  معلم دانشگاه بوده، سوربون درس خوانده، جامعه شناسی.  گفت که تنهاست و یک روز بروم  خانه اش با ارشیا، چند روز بعد کاسه آش رشته را برداشتم، دستم را گذاشتم روی زنگ بلبلی چرک که تنها یک دکمه نیم میلیمتری بود، از نبودن چند باره اش دلهره گرفتم،  پشت شیشه های مشجر اتاقهایش پر از کتاب و قاب و خنزر پنزر بود،  آنقدر فکر و خیال کردم تا همانروز بعدازظهر از توی  ماشین دیدمش کیف بدست با موهای آشفته و قدمهای لاک پشتی راسته دزاشیب را برای خودش میرفت، خیالم راحت شد.  تااین بار که آمد و برایم از پیر لوتی و سفرنامه ایران و ترکیه اش تعریف کرد. بعد هم گفت  که باید برود لیموژ ولی نمیرود، حتی به دیدن پسرهایش که  خانه و زندگی پاریزین دارند. گفت که هم پول  زیاد دارد هم  وقت و حوصله ، ولی تهران  را ول نمیکند، محله و خانه دلبسته اش کرده اند،  کمی بعدتر هم گفت که دارد بیست و دومین کتابش  را می نویسد و فکر می کند عمری نمانده، این چند سال را باید یگذارد برای نوشتن.  بعد هم  آه  کشید، آمدم دلداریش بدهم آنهم از نوع کلاسیک که جوانید و  ای بابا و این حرفها. خندید، خنده اش تلخ  بود، نگاهش از بین مژه های سفید و چشمهایی که پلک زدنشان کند شده بود بی رمق می نمود، با همان قدمهای آهسته و آرام مسیر سنگفرش پارک را گرفت و رفت. کمی بعد هم برگشت، گفت راستی بیایید خانه ام، با پسرتان، با همسرتان، هر وقت که خواستید، اسمم امیر است، فامیلم  آقای... تهرانی، یادتان باشد و با دست دوباره خانه دو طبقه سفید را نشانم داد.

1 comment:

بهار مامان دانیل said...

سلام دوست قدیمی. چطوری؟ پسر گلت چطوره؟
می گم یادته اون روزا رو؟ چقدر زود گذشت!!!گاهی خیلی دلتنگ اون روزا می شم....ارشیا رو ببوس از طرفم