Saturday, November 14, 2009

چند خطی ها ...

پتوی بع بعی - ارشیا کنارم دراز کشیده، کتاب بز زنگوله پا و گرگ ناقلا را برایش میخوانم. چشمانم از خواب سنگین می شود، خودش بلند بلند بقیه داستان را تعریف می کند ،سعی دارد با حجمی نازک رویم را بپوشاند، وبعد صدایی آرام که در گوشم می گوید:"مامانی ....خوب بخواب !"
کوکب خانم -صبح ها قبل از رفتن ،یا باید دنبال زنبورمهربان برای ساختن عسل باشیم و یا خانم گاوکه برایمان شیر و کره و گاهی پنیرو خامه بسازد. ظهرها هم که آقای گوسفند ومرغ عزیز پادرمیانی می کنند. اگر هم که عکس هیچکدام بر روی جعبه یا بسته ای ثبت نشده باشد بعیدست اوریجینالیته آن مورد پذیرش قرار گیرد!
فقط سه کلیک - استارت ، اکسسوری و یک کلیک فاتحانه روی واژه پٍینت ، یک صفحه سفید با جعبه ای از رنگها، قلم مو ،سطل رنگ و هر چه که می تواندهیجانش را با حرکتهای ظریف ماوس در یک صفحه خالی پیاده کند . چند ماهیست که دور از چشم ما، کارش به همین سادگی راه میفتد مگر اینکه در یک آن ،فکر پرینت گرفتن اثر هنری به ذهنش برسد!
مینوسکول-سهم روزانه اش از دفترنقاشی و جعبه آبرنگ هدیه خانم مدیربه تازه واردهای خوش اخلاق، یک کاغذ دو رو پراز شکل های کج و معوج از ماشین و قطارواتوبوس،مجهزبه چهل پنجاه تا پنجره و چرخ در ابعاد کوچکست البته با حجم زیادی ازحشرات کاملا میکروسکوپی که معمولا جایی برای دیدن سوژه اصلی نمی گذارند.این روزها کارتن مینوسکول در صدرانتخابها قرار گرفته !
اولین تجربه عروسی - آخرین تصویرسازی روزانه ، یک کله بزرگ متعلق به سر شینیون کرده و تور عروس خانمیست که تمام قد صفحه را پر کرده. لباس سفید و دسته گلش هم از صفحه خارج شده ویک داماد زار و ضعیف ولی رقصان به زور در کنارش چپانده شده . امان از نقاش کم تجربه!
ا