Wednesday, April 19, 2006

ماه هفتم ... کادوی تولد



دیروز ظهر بود که شوهرجان روز تولدم را بهم یادآوری کردند ومن که در اثر بیخوابی های اخیر ، کمی گیج بودم ، به یاد روزی افتادم که بیست وهشت سال پیش ازشکم مامان خانمم پا بر روی این کره خاکی گذاشتم ، دقیقا همین دیروز بود که شکم مامانم عین من گرد وقلمبه بود ومن در تقلای ورود به خارج از اون ، البته اگه اون وقت می دونستم که اون جا امن ترین وبهترین جای دنیا ست ،همون جا می موندم و ازجام تکون نمی خوردم تا شاهد احتمالا جنجالهای هسته ای دردنیا باشم و نی نی خودم هم در این شرایط پیچیده به دنیا بیاد،
خب اینوداشتم می گفتم که این آقای شوهر که خودش هم تولدش تا ده روز دیگه است و ما معمولا وسطش یعنی ۵ اردیبهشت را به رسمیت می شناسیم که دو تا یکی بشه ، بعداز یادآوری تولد من واین حرفها ، ازم یه چیز عجیبی پرسید : گفت خانم چی واست کادو بگیرم ، وزنه وترازو واین چیزا خوبه ؟!!!!! (فکرکنم منظورش یه جورایی اعتراض به اضافه وزن من بود) یا یه چیز برای ویژ ویژ موهات بخرم ؟ (منظورش همون امکانات تکمیلی سشواربود) ، منم بهش گفتم ببین من قراره واست یه بطری کوکا کولا بگیرم چون طفلی مجبور شده به خاطر من رژیم بگیره و می دونم که این بهترین هدیه روز تولدشه ! ، اونم قرار شد برای من چند کیلو سیب بخره !!! (قضیه شودارین که از اینجا)ولی در اون دومورد اول هنوز بهش جوابی ندادم ، به نظرشما کدوم بهتره؟

2 comments:

Anonymous said...

تولد تولدتولدت مبارک آرزو جان. راستش ما هم تقریباً همین مشکل را توی خانه داریم چون بین تولد من و فردریک 5 روز بیشتر فاصله نیت.

Anonymous said...

مبارکه!!!هم تولدت و هم خانه نو