Monday, January 10, 2011

ژوژمان

بچه های شهرسازی پروژه هایشان را تحویل داده اند. قضاوت کارها ساده نیست، بچه های خوبی بودند، به خصوص که به دانش ناقص من هم کلی افزودند. همین که شب و روزم را از من گرفتند تا آنهمه واژه فنی را به فرانسه یاد بگیرم خودش کلی بود! به جز دو دختری که کم وبیش غیبت داشتند، بقیه پسرو بالطبع فنی تر و سوالهایشان در حوزه تکنیک و کارگاه بود که بر همگان چه پنهان در حوزه علائق من تا به حال نبوده و نیست، آنهایی که برای فوقشان تغییر رشته داده بودند کاررا سخت می کردند و باید معماری را از ب بسم ا... یاد می گرفتند . به هر حال نتیجه برایم راضی کننده بود. به خودم باشد به همه شان بیست و نوزده میدهم، به سخت گیری هایم نمی آید ولی به شاد کردن دل آدما در شروع سال اعتقاد دارم. باشد که دعایشان بگیرد و پایان نامه ام زودتر از موقع تمام شود
یه نکته جالب و غیر منتظره هم این بود که واسطه کردن پدر مادر برای پاس کردن ترم، برایشان خیلی غیر عادی نیست . فکر کردن به اینکه بیست و دو سه ساله باشم مامانم را ببرم دانشگاه برای نمره گرفتن یه چیزی تو مایه های آبروریزیه .

No comments: